بعد از بیش از یک ماه دیروز در بین دو کنفرانس سالیانه و چه روز با شکوهی این سعادت نصیب من شد که پیکر آلوده خود را با آب پاک غسل داده و از گناهان جسمی پاک شم ، روز عجیب و خاصی بود ، روزی که هیچوقت فراموش نخواهم کرد ، روزی که قبل از انجام مراسم غسل با خدای خودم خلوت کردم و خودم رو با گریه کردن پیشش سبک کردم ، مراسم در کلیسا شروع شد ، چند دقیقه قبل از پوشیدن لباس سفید به همراه برادر ماریوت که به انتخاب من مسئولیت غسل دادن من رو به عهده داشت دعا خوندیم و از او خواستم که برای من دعا منه ، ایشان گفت که دعا کن قبل از غسل و من تنها دعایی که به زبونم اومد این بود که برای Sister Klingler و Sister Anderson دعا کنم و از خدا براشون سعادت آرزو کنم .
به صحن کلیسا رفتیم با همون لباس سفید ، دو خواهر مثل دو فرشته همراه من بودند تمام مدت و این برای من آنقدر زیبا و عرفانی بود که بی اختیار گریه میکردم . مراسم با دعا شروع شد و بعد یک نیایش توسط خواهران که خیلی اختصاصی و زیبا بود نواخته شد و سروده شد ... خیلی زیبا و خاص بود ، من اصلا هیچ کس رو حس نمیکردم ، همه جا نورانی و رویائی شده بود و خاص که قابل توصیف نیست ...
بعد رفتیم برای مراسم غسل که در این لحظه که زیبا ترین لحظه زندگی من بود با شرایط خاص انجام شد و این بود که دوباره متولد شدم ، یک مرگ و تولد دوباره ، پاک از نظر جسمانی و بعد ادامه مراسم در کلیسا ...
بسیار روز خوبی بود برام و از همه کسانی که با من همراه بودن تشکر میکنم و دلم میخواد اسم همه رو اینجا ببرم ولی نمیدونم که آیا خودشون دوست دارن یا نه ، ازشون سوال میکنم اگه راضی بودن اسم همه رو اینجا میگم ولی برای همشون از خدا طلب برکت میکنم ...
مراسم با تدارکات خواهران و برادران برای صرف دسر و کیک و شیرینی شروع شد ولی باید بگم که دو هذیه گرانبها رو بعد از مراسم دریافت کردم
Sister Anderson کتاب مورمون را با متن زیبائی در ابتدای کتاب و ابتکاری زیبا به من هدیه کرد که بسیار زحمت کشیده بود برای تهیه این کتاب ...
Sister Klingler دفتر سفیدی به من داد که این دفتر اگر چه سفید و خالی بود ولی حرفهای زیادی رو من توش میخوندم ، کلماتی رو توش میخوندم که بهم امد برای ادامه زندگی در راه ایمان و اعتقاد به خدا میداد ...
این دو هدیه را برای همیشه با خود نگه خواهم داشت ... برای همیشه ...
No comments:
Post a Comment