Translate

Saturday, October 12, 2013

کتاب اول نافی ...

در بیان فرمانروائی و خدمات او ...

این است گزارش از زندگانی لحی و همسرش ساره و چهار پسرش ( بترتیب سن ) موسوم به لامان ، لموئیل ، سام و نافی.
خداوند به لحی اخطار کند که از اورشلیم جلای وطن کند . چون لحی معصیت بندگان خدا فاش میکند در صدد هلاک او بر می آیند . لحی و خانواده اش سفری سه روزه در بیابان در پیش گیرند . نافی بهمراه برادرانش به سرزمین اورشلیم باز میگردد تا تاریخچه قوم یهود را بدست آورند. دختران اسمعیل را بزنی میگیرند و به اتفاق آنها رهسپار دشت و بیابان می شوند . در این سفر با مصائب و دشواریهائی روبرو میگردند در مسیر خود به دریائی پهناور می رسند . برادران نافی بر علیه او می شورند . او آنها را متنبه می سازد آن محل را (( خرمساران )) نام گذارند . سفینه ای تعبیه کنند و با آن از دریائی پهناور گذارند و رهسپار ارض موعود و اماکن دیگر می شوند .
نقل است این گزارش از نافی ، به عبارت دیگر این بنده ، نافی ، راقم این سطورم ....
<< نافی اول از باب 1 تا باب 18 میباشد که در آینده متن آن را بر روی سایت قرار خواهم داد ولی گذیده هائی را انتخاب و برایتان مینویسم >>

No comments:

Post a Comment